مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

نيمه جانيست مرا تا كه نثارش باشم

سوگواره سر بر نيزه سـوارش باشم

 

سايه ي روي سرم بود كه رفت از سر من

بگذاريد كه  چون  سـايه  كنارش  باشم

 

شمر نگذاشت كنار بدنش گريه كنم

بگذاريد كنون شـمع مـزارش  باشم

 

غصه خون كرد دل  فاطمـه را بگذاريد

تا نفس هست مرا مونس و يارش باشم

 

لاله ي فاطمه لب تشنه به خاك است اينجا

بگذاريد  ز  جـان  ابر بـهـارش باشم

 

صحبت از تشنگي و سايه نشستن مكنيد

مهلتي  تا  كه دمي آيـنـه دارش باشم

 

به مدينه مبريدم به چه دلخوش  دارم

بگذاريد كه بي صبر و قرارش باشم

 

اصغر كوچك من خفته به گهواره ي خاك

بگذاريد  كه  ماه  شـب  تـارش  بـاشـم

(عليرضا شريف)

ادامه اشعار در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب ...

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است

دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است

 

کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده

گهواره نیست دست خودت را تکان نده

 

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت

با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

 

بس کن رباب حرمله بیدار می شود

سهمت دوباره خنده انظار می شود

 

ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود

از روی نیزه رأس عزیزت رها شود

 

یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده

دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

 

گرچه امید چشم ترت نا امید شد

بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

 

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تکان مده

 

با خنده خواب رفته تماشا نمی کند

مادر نگفته است و زبان وا نمی کند

 

بس کن رباب زخم گلو را نشان مده

قنداقه نیست  دست خودت را تکان مده

 

دیگر ز یادت این غم سنگین نمی رود

آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود

 

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود

این گریه ها برای تو اصغر نمی شود

 

حسن لطفی

**************

ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت

رفتی و رفت خنده ز لب‌های خواهرت

 

هرکس که دید روی تو بر اوج نیزه‌ها

آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت

 

تا بیش‌تر به گریه‌ی من خنده سر دهند

آورده‌اند محمل من را برابرت

 

از دوش نیزه‌دار تو فهمید کاروان

خون می‌چکد هنوز ز رگ‌های حنجرت

 

یک تیر بوسه‌ات زد و شد روز من سیاه

حالا چه کرد بین سفر نیزه با سرت

 

هرگز نمی‌رود ز خیال من این سه داغ

رنگ پدر... گلوی تو... لبخند آخرت

 

حسن لطفی

***************

 بـر نیـزه روی پا ی خــودت ایستاده ای

مردی شدی برای خودت ایستاده ای

 

مـثـل بـزرگـهای قبـیـله چـه بــا غرور

بـر پـای ادعـای خـودت ایـسـتاده ای

 

شانه به شانه همه سـرهای قافله

هـمراه مـقـتـدای خودت ایستاده ای

 

تو پـای به پای اکبر و عباس بر سنان

تنـها بـه اتـکای خـودت ایـستاده ای

 

ذبـح عـظیـم بـت شـکـن پـیــر کـربلا

در ودای مـنای خـودت ایـستـاده ای

 

ای خضرتشنه کام دراین گوشه کویر

بر چـشمه بقـای خودت ایستاده ای

 

ما بـیـن نـاقـه هـای من وعـمه زینبت

در مروه و صفای خودت ایـستاده ای

 

را ست چگونه بر سر نی بند میشود؟

بی شک توبا دعای خودت ایستاده ای

 

در آسـمان ابـری سنـگ و کلوخ شهر

بـا سـعـی بالـهای خودت ایستاده ای

 

پیـش سپـاه ابـرهــهِ عـابـران شــام

مانند کعــبه جـای خـودت ایستاده ای

 

مـن را دعـا کن از سر نی کودک رباب

در محضـر خـدای خـودت ایستاده ای

 

وحید قاسمی

*******************

شکسته پشت غم از بار غصه های رباب

از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب

 

به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است

شرار زخم دل خون لای لای رباب

 

و تار صوتی آتش گرفته می فهمد

که آمده چه بلایی سر صدای رباب

 

برای کودکش آنقدر آه و ناله نکرد

که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب

 

به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین

کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب

 

قنوت صبر گرفته برای حلق علی

خدا کند به اجابت رسد دعای رباب

 

میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب

سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب

 

و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد

به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب

 

"رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد

پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟

 

و فکر می کنم آب فرات گل شده است

که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب

 

خدا به داد دل خاطرات او برسد

چه می کشند خیالات انزوای رباب

 

مصطفی متولی

****************

پیرهمه بود گرچه او کودک بود

صبرش به غریبی پدر اندک بود

 

میکرد به نی اشاره میگفت رباب

ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود

 

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان